الوهيت حضرت مريم؛ باوري مسيحي يا تهمتي تاريخي؟1


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ :
بازدید : 158
نویسنده : محمد

محمدجواد نيك‌دل

چكيده

برخي نويسندگان مسيحي معتقدند اگرچه حضرت مريم(س) در جهان مسيحيت از جايگاه والايي برخوردار است، اما هيچ‌گاه آن حضرت را پرستش نكرده‌اند. از اين‌رو، برآن‌اند كه قرآن كريم ـ العياذ بالله ـ نسبت ناروايي به مسيحيان وارد كرده است؛ چراكه اين كتاب آسماني، در يكي از آيات خود فرموده است كه مسيحيان ‌حضرت مريم(س) را خدا مي‌دانند. اين مقاله، با كنكاش در اين مسئله، از يك‌سو با ارائه شواهدي از ميان گفته‌هاي بزرگان كليسا و رفتار برخي مسيحيان در زمان‌هاي مختلف، پرستش حضرت مريم(س) و تبليغ و ايجاد انگيزه در ميان ساير مسيحيان براي پرستش آن حضرت را ثابت مي‌كند و و از سوي ديگر، با بررسي مفاد آية شريفه برآن است كه قرآن كريم، آنچه را كه اين نويسندگان ادعا كرده‌اند، بيان نداشته و قرآن كريم اساساً مسئلة ديگري را يادآور شده است.

كليد واژه‌ها: قرآن كريم، الوهيت، مريم، مسيحيت، پرستش.

مقدمه

آموزه توحيد يا اعتقاد به يگانگی خداوند، باور مشترك و اساس اديان ابراهيمی(يهوديت، مسيحيت و اسلام) است. آنچه موجب شده است كه اين اديان را به «اديان توحيدي» نام‌گذاري كنند، اساساً همين آموزه است. اما در گذر تاريخ، افراد و گروه‌هايي با انگيزه‏هايي متفاوت، آن را از عرش توحيد به فرش شرك تنزل داده، تا جايی كه در برخی موارد با وجود سيمايي توحيدي، محتوايي شرك آلود پديد آمده و صورت‏های ناموزوني چون ثنويت، تثليث و حتی تربيع از اين آموزه شكل گرفته است.

قرآن كريم نمونه‌اي از اين واقعيت تاريخي را يادآور شده و در خطابي توبيخ‌گونه به حضرت عيسي(ع)، نارضايتي خود را از اين گونه امور بيان داشته و مي‌فرمايد: «وَ إِذْ قالَ اللَّهُ يا عِيسَي ابْنَ مَرْيَمَ أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِي وَ أُمِّي إِلهَيْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ» (مائده: 116)

برخي برآن‌اند كه ادعاي قرآن كريم در اين آية شريفه، ـ العياذ بالله ـ‌ نسبتي ناروا به مسيحيان است؛ چرا كه هيچ گاه چنين پديده‌اي در جهان مسيحيت مشاهده نشده است. برخي نويسندگان مسيحي نيز با سرپوش نهادن به واقعيّات، درصددند كه با توجيه‌هايي، ديدگاه مسيحيت از گذشته تا به حال را موافق با ديدگاه قرآن كريم وانمود كند. اين دسته، پرستش مريم(س) را بت‌پرستانه تلقي كرده و مريم‌پرستان را منحرف مي‌خوانند و با اين شيوه، كوشيده‌اند خود را از تنگناي بحث برهانند.

هدف اين مقاله، دستيابي به صحّت اين ادعا از يك‌سو، و بيان محتواي آية شريفة فوق از سوي ديگر است. بنابراين براي رسيدن به اين هدف، هم بايد باورهاي رسمي كليسا دربارة حضرت مريم(س) و رفتار مسيحيان نسبت به شخصيت آن حضرت را از صدر مسيحيت تاكنون بررسي كرد و هم معنا و مراد آية مزبور را به دست آورد تا حقيقت بر همگان روشن شود.

شخصيت مريم(س)

جهان مسيحيت از ديرباز تا كنون در تحليل شخصيت حضرت مريم(س)، فراز و فرودهايي داشته است. سه گروه مسيحی صدر مسيحيت؛ يعنی منوفيزيت‏ها،1آريانی‌ها2و نستوری‌ها،3كه معمولاً در موضوع‏های گوناگون و مهم مانند شخصيت حضرت عيسي(ع) آراي متفاوت پيدا می‏كردند، در مورد شخصيت حضرت مريم(س) نيز اختلاف پيدا كردند. اين اختلاف‌ها آن چنان است كه موجب جدايی آنها از بدنه اصلی كليسا4شده‏ است.5با بررسي عهد جديد به دست مي‌آيد كه شخصيت مريم(س) در بيشتر موارد، در مقايسه با مردم عادي، از امتياز ويژه‌اي برخوردار نيست؛ٰامادردوره‌هاي بعد،وي تاحد«مادرخدا»اهميت پيداكرده،مورداحترام وپرستش قرارمی‏گيرد. حال پرسش مهم ايناست كه چگونه و با چه مبنايی چنين تحولاتي درآموزه‏های مسيحی به ويژه دراينموضوع ـ پديد آمده است. پاسخ اين است كه نه می‏توان چيزی به كتاب مقدس افزود و نه مي‌توان چيزي از آن كاست. پس وظيفه كليسا در اين موارد، اين است كه كتاب مقدس را بر اساس سنّت تفسير كند. بر اين اساس، كليسا اين اجازه را به خود داده است كه به وسيلة سنت، آموزه‌اي را كه مسيحيان اوليه، آگاهي روشني از آن نداشتند،‌ تصديق كرده و آن را به عنوان باوري رسمي؛ يعني باوري كه از سوي خدا به وسيلة روح القدس براي انسان آشكار شده است، بپذيرند. براي درك اين مطلب، تمثيل زنِ خانه‌داري را مي‌زنند كه همواره براي رفع نياز فعلي خود، خزانة خود را جست‌وجو مي‌كند تا وسيلة مورد نياز را پيدا و نيازش را برطرف كند. ايشان مي‌گويند: هرگاه كليسا به چيزي نياز دارد، كتاب مقدس را جست‌وجو كرده و از حقايق آشكار و پنهان آن، نياز خود را برطرف مي‌كند. به عبارت ديگر، حقايق كتاب مقدس همواره وجود دارد؛ ولي ارزش آنها همواره شناخته شده نيست و گذشت زمان اين حقايق و ارزش آنها را آشكار مي‌كند؛ اگرچه ابتدا اين حقايق در ظاهر وجود نداشته باشند. اين سنت در كاتوليك، چيزی بيشتر از سنت تاريخی است6و ادعا می‏كنند كه سنّت، صرفاً آنچه را در ضمن بيان حواريون مندرج است، آشكار می‏كند.7

از جملة باورهايي كه در ابتدا در مسيحيت وجود نداشت، اما كليسا بعدها با همين توجيه آنها را رسميت بخشيد، تعليم‌هايي درباره «خداوند ما»، «مادري خدا»، «بانوی ما»، «لقاح مطهر»، «عروج مريم(س) به آسمان» و ... مي‌باشد. بر اين اساس، درك جديد كليسا از راز مريم(س) از بيانات رسمی پدران كليسا و نيز نوشته‏های نويسندگان مسيحی به دست مي‌آيد كه در اينجا به بررسي برخي از اين باورها مي‌پردازيم.

حضرت مريم(س) در كتاب مقدس

مريم(س) مادر عيسي(ع) از سبط يهودا و نسل داود(ع) است. وی از خويشان اليصابات، مادر يحيی(ع) تعميددهنده، كه از سبط لاوی و نسل هارون بود، می‏باشد. با چشم‌پوشي از حوادث دوران كودكی مسيح(ع)، مانند زيارت شبانان و مجوسيان، ختنة مسيح، حاضر كردن مسيح(ع) در هيكل و رفتن به مصر، نام مريم(س) باكره بيش از پنج مرتبه در عهد جديد آورده نشده است.8شخصيت مريم(س) در كتاب مقدس داراي نوسانات شديدي است. گاه شخصيتي چنان ـ العياذ بالله ـ‌ نازل پيدا مي‌كند كه از نظر درك و معرفت، با پايين‌ترين افراد جامعه برابري مي‌كند و گاه چنان شخصيتي والا پيدا مي‌كند كه از همه مردم زمان خود برتري مي‌يابد. براي نمونه، به مواردي اشاره مي‌شود:

يوحنا در انجيل خود، مريم را اين گونه به تصوير مي‌كشد كه او مانند ساير مردم در مراسم عروسي شركت مي‌كند و دغدغة برطرف كردن كمبودهاي اين مراسم را دارد. جالب اينجاست كه اين امور بي‌ارزش را از شخصيتي الاهي چون عيسي(ع) طلب مي‌كند. به عبارت ديگر، حضرت مريم(س) در نظر نويسندة انجيل يوحنا، آن‌چنان از نظر معرفتي پايين است كه جز امور مادي به چيزي توجه ندارد:

و در روز سوم در قاناي جليل عروسي بود. مادر عيسي(ع) در آنجا بود و عيسي و شاگردانش را نيز به عروسي دعوت كردند. چون شراب تمام شد، مادر عيسي بدو گفت: شراب ندارند. عيسي به وي گفت:‌اي زن مرا با تو چه كار است؟ ساعت من هنوز نرسيده است. مادرش به نوكران گفت: هر چه به شما گويد بكنيد.9

مرقس نيز نگاه بهتر از يوحنا ندارد. گويا از نظر وي، زندگي مريم(س) و ساير برادران عيسي(ع)، براساس ارادة الاهي پيش نمي‌رود؛ زيرا آن‌چنان كه مرقس بيان داشته است، عيسي(ع) معتقد است كه مادر و برادران وي، بر اساس ارادة الاهي زندگي نمي‌كنند:

پس برادران و مادر او آمدند و بيرون ايستاده فرستادند تا او را طلب كنند. آن گاه جماعت گرد او نشسته بودند و به وي گفتند: اينك مادرت و برادرانت بيرون تو را مي‌طلبند. در پاسخ ايشان گفت: كيست مادر من؟ برادرانم كيان‌اند؟ پس بر آناني كه گرد وي نشسته بودند، نظر افكنده گفت: اينان‌اند. مادر و برادرانم؛ زيرا هر كه ارادة خدا را به جا آرد، همان برادر و خواهر و مادر من باشد.10

لوقا نيز مريم(س) را چون مردم عادي مي‌انگارد كه با گم شدن فرزندش نگران مي‌شود و نمي‌تواند بفهمد كه كودكش كجاست؟ حال آنكه اگر مريم(س)، آن گونه كه مسيحيان ادعا دارند، باشد، نبايد چنين اتفاقي مي‌افتاد و او به دليل جايگاه رفيع و دانش الاهي‌اش، نه مي‌بايست نگران شود و نه از جاي او بي‌خبر باشد؛ زيرا او اصولاً بايد خدا را حافظ عيسي بداند و با نيروي ماورايي از هر چيزي، از جمله محل كودك خود، آگاه باشد. همچنين لوقا، مريم(س) را ناتوان از درك سخنان عيسي(ع) و درك وظيفة الاهي وي معرفي مي‌نمايد:

و چون روزها را تمام كرده مراجعت مي‌نمودند، آن طفل؛ يعني عيسي در اورشليم توقّف نمود و يوسف و مادرش نمي‌دانستند؛ بلكه چون گمان مي‌بردند كه او در قافله است، سفر يك‌روزه كردند و او را در ميان خويشان و آشنايان خود مي‌جستند. و چون او را نيافتند، در طلب او به اورشليم برگشتند. بعد از سه روز او را در هيكل يافتند كه در ميان معلّمان نشسته، سخنان ايشان را مي‌شنود ... چون ايشان او را ديدند، مضطرب شدند. پس مادرش به وي گفت: اي فرزند! چرا با ما چنين كردي؟ اينك پدرت و من غمناك گشته، تو را جست‌وجو مي‌كرديم. او به ايشان گفت: از بهر چه مرا طلب مي‌كرديد، مگر ندانسته‌ايد كه بايد من در امور پدر خود باشم؟ ولي آن سخني را كه بديشان گفت نفهميدند.11

البته در عهد جديد مواردي نيز يافت مي‌شود كه دلالت به جايگاه بلند مريم(س) دارد؛ مانند:

پس فرشته نزد او داخل شده گفت: سلام بر تو ‌اي نعمت رسيده! خداوند با توست و تو در ميان زنان مبارك هستي. ... فرشته بدو گفت: اي مريم ترسان مباش؛ زيرا كه نزد خدا نعمت يافته‌اي. و اينك حامله شده، پسري خواهي زاييد و او را عيسي خواهي ناميد. او بزرگ خواهد بود و به پسر حضرت اعلي مسمي شود و خداوند خدا تخت پدرش داود را بدو عطا خواهد فرمود. او بر خاندان يعقوب تا ابد پادشاهی خواهد كرد و سلطنت او را نهايت نخواهد بود ... مريم گفت: اينك كنيز خداوندم. مرا برحسب سخن تو واقع شود.12

بعد از اين حادثه، مريم(س) با شتاب به‌سوي خانة زكريا(ع) واقع در شهری از كوهستان يهوديه رفت. مريم(س) به اليصابات همسر زكريا(ع)، كه در ماه ششم حاملگی خود به سر مي‌برد، سلام كرد. اليصابات با شنيدن سلام مريم(س)، احساس كرد بچه در رحم او به حركت آمده است. پس وي به روح القدس پر شد و به صداي بلند به مريم(س) گفت: «در ميان زنان مبارك هستی و مبارك است ثمره رحم تو و از كجا اين به من رسيد كه مادر خداوند من به نزد من آيد...».13

گفته شده است كه مهم‌ترين سخن در كتاب مقدس دربارة مريم(س)، در انجيل لوقا آمده است. به باور مسيحيان، اين بخش تأثير مهم عيسي(ع) بر جهان را پيش‌گويي كرده است:

پس مريم گفت: جان من خداوند را تمجيد مي‌كند. و روح من به رهانندة من، خدا به وجد آمد؛ زيرا بر حقارتِ كنيزِ خود نظر افكند. زيرا هان از كنون تمامي طبقات مرا خوشحال خواهند خواند. زيرا آن قادر به من كارهاي عظيم كرده و نام او قد‌ّوس است. و رحمت او نسلاً بعد نسل است بر آناني كه از او مي‌ترسند. به بازوي خود قدرت را ظاهر فرمود و متكبران را به خيال دل ايشان پراكنده ساخت. جباران را از تخت‌ها به زير افكند و فروتنان را سرافراز گردانيد. گرسنگان را به چيزهاي نيكو سير فرمود و دولت‌مندان را تهي‌دست رد‌ّ نمود. بندة خود اسرائيل را ياري كرد، به يادگاري رحمانيت خويش. چنان كه به اجداد ما گفته بود به ابراهيم و به ذريت او تا ابدالآباد.14

اين سروده كه «تسبيح مريم»15خوانده مي‌شود، ارزش‌هاي فرمان‌برداري و تسليم را به‌شدت ارج مي‌نهد.

حضرت مريم(س) در اوايل تاريخ كليسا

از قرن اول مسيحيت و در آثار مربوط به قديمي‌ترين كليساي به‌جاي‌مانده از بزرگان كليسا و مورخاني چون ايرنيوس، ترتوليان، اريگنس و ساير محققان و نويسندگان، هيچ گونه اثري مبني بر احترام ويژه نسبت به مادر مسيح(ع) و قدوسيت آن حضرت يافت نمي‌شود. در قرن چهارم، احترام ويژه به مريم(س) آشكار می‏شود. در اين زمان، نمايش چهرة حضرت مريم(س) در نقاشي‌هاي رنگ و روغن، اهميت و نقش روز‌افزوني يافت. اهميت خدايْ مادر را براي مسيحيت كاتوليك سدة چهارم به بعد، مي‌توان نخست در عملكرد كليسا و سپس، در آيين «مريم» يافت. مريم(س) يادآور آن است كه خدايْ مادر، ضمن جداسازي خود از خداي پدر، به گونه‌‌اي مستقل رشد يافته است. در قرن پنجم، به‌تدريج مردم به او روی می‏آورند و او را واسطه خدايی تصور می‏كنند و به درگاه وی روی می‏آوردند.16بعدها، تعبد و احترام به مريم(س)، عالی‏ترين احترامی است كه كليسا برای يك مخلوق خداي متعال قايل مي‌شود. امروزه مريم‌شناسي(مطالعة الاهياتي مريم(س))17در سنت كاتوليك برای تثبيت نقش آن حضرت به عنوان نماد كليسا، به بالاترين رشد و توسعه خود رسيده‏ است.18

پس از فرمان امپراتور لئوي سوم، در سال 726 م. در قسطنطنيه (استانبول در تركية امروزي)، مبني بر ممنوع شدن تكريم تماثيل، كه تمثال حضرت مريم(س) نيز يكي از آنان بود، در معابد و كليساهاي مسيحي، اختلاف ميان كليساي رم و كليساي قسطنطنيه شروع شد و موجب جدايي اين دو كليساي بزرگ مسيحي از يكديگر شد؛ زيرا پاپ رم با اين فرمان مخالفت كرد. فرمان امپراتور در كليساهاي شرقي به قدرت امپراتور اجرا شد و كليساي قسطنطنيه تابع امپراتور شد. از آن پس، مسيحيان تابع امپراتور، خود را «مَلْكايي»19خواندند. ملكاييان دوباره در سال 842 م. تكريم تماثيل را لازم دانستند.20اما در نيمة قرن هفدهم، اقدامات جديدي شكل گرفت. طي اين اقدامات، فرقة پرسبيتري21از پارلمان انگلستان درخواست كرد تا قانوني وضع كند كه به موجب آن، هر كس تثليث يا تجسيم خدا به صورت انسان را رد كند، اعدام شود. به دنبال آن، مجلس عوام در سال 1641م. اعلام كرد كلية «تصاوير ننگ‌آور» مربوط به تثليث، تصاوير حضرت مريم(س) و... بايد از كليساهاي انگلستان برداشته شود.22

حوای نوين

در فاصلة بين سال 500 م. تا 1500 م. طي مدت هزار سال، اموري نوظهور و تغييرات بسياري در تعاليم و سازمان كليسا پديد آمد. اين تغيير و تحولات به گونه‌اي بود كه اصلاحاتي را در كلسياها موجب شد.23از جملة اينها، پديد آمدن تعاليم جديد دربارة حضرت مريم(س) است. از جملة اين تعاليم، مي‌توان به آموزة «حواي نوين» اشاره كرد. پس از عهد جديد، قديمی‏ترين ايده درباره مريم(س) همين آموزه است. اينان مي‌گويند: «حواي نوين» در اتحاد با مسيح(ع) «آدم نوين» است.24در قرن‏های اوليه، نويسندگان مسيحی در حالی كه به احيای انسانيت از راه مسيح(ع) انديشه می‏كردند، به مادر منجی بشر نيز توجه داشتند و اطاعت وی از خدا را با نافرمانی حوای اول25مقايسه می‏كردند. پس از اخراج آدم و حوا‡ازبهشتعدن،خداماررالعنتكردوفرمود: «دشمنیدرميانتووزنودرميانذريتتووذريتویمی‏گذارم. اوسرتوراخواهدكوبيدوتوپاشنهویراخواهیزد.»26

نويسندگاني چون ژوستين (وفات 169 م)، ايرنيوس (وفات 202 م)، آمبروز(وفات 404) و افريم (وفات 375 م) در تفسير جمله فوق گفته‏اند: «ذريت زن» همان منجی است و «زن» نيز مادر باكره او؛ يعنی همان حوای دوم است.27

ايرنيوس،28در مقايسه مريم و حوا‡ می‏گويد: حواي باكره، با نافرمانی خود، مرگ را برای خود و تمام نسل بشر آورد. اما مريم باكره، با اطاعت خويش، خود و تمام نسل بشر را نجات داد؛ بنابراين، مريم شفيع و مدافع حوا شد. همچنان كه نسل بشر به وسيله يك باكره به مرگ محكوم شد، به وسيله باكره‏ای ديگر نجات می‏يابد. پس نافرمانی يكی با اطاعت ديگری جبران مي‌گردد.

آمبروز در قالب يك قاعده كلي گفت:

مرگ از طريق حوا، حيات از طريق مريم... شكوه دوست‌داشتنی انسان، كه از طريق حوا از بين رفت، از طريق مريم به انسان بازگشت... اين مار بود كه پاشنه حوا را زد و اين مريم بود كه مار را لگدكوب كرد...29حوا موجب هبوط انسان شد، اما مريم با دنيا آوردن منجی انسانِ هبوط يافته، گناه را از بين برد.30

اظهارات رسمي دربارة مريم(س)

كليسا چهار حقيقت را دربارة مريم(س) به طور رسمي اعلام كرد. براي آگاهي بيشتر از سير تحول تفكر مسيحي دربارة مريم(س)، به اجمال اين چهار حقيقت را بيان مي‌داريم

 





:: موضوعات مرتبط: مسیحیت , ,
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:









نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان تا ملکوت و آدرس tamalakoot.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 4
بازدید ماه : 52
بازدید کل : 12411
تعداد مطالب : 219
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

RSS

Powered By
loxblog.Com